ناکس کس نمیگردد ازاین بالا نشینیها

آهن و فولاد هر دو از یک کوره می آیند برون
آن یک شمشیر بران وان دگر نعل خر است .
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است .
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خریت پیشاپیش مادر است .
کاکل از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتادگی همسان مشک و عنبر است .
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است .
دود گر بالا رود کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم
که نا کس!کس نمیگردد از این بالا نشینیها
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 11:47 توسط مرتضی
|