اندیشه ماهیتی کاملاً متافیزیکی دارد که ظهور و بروزش حقیقتی است به نام قلم. قلم یک فهرست است با عنوانهایش٬ گفتن و شنیدن و تصویر خط.

قالب جسمانی هم ابزاری است برای متعادل شدن صور پنهان انسان که در دسترس نیستند و در جهان فیزیکی دستاویزی است برای رسیدن عقل و تفکر به خیلی از مفاهیم در وهله نخست٬ و بعد ماهیت زندگی در سرای خاک٬ که این دو اسباب تغییر در درجه تکامل اندیشه می شوند که یا صعود است یا سقوط.

مسأله حائز اهمیت در اینجا تعادل بین ارتقاء جسم و ارتقاء اندیشه است. چون اگر جسم بدون ارتقاء اندیشه رها شود اختلاف در صورت آشکار و پنهان ایجاد می شود و این عدم تطابق انسان را زمین گیر خواهد کرد.مثل ورزشکاری که بدون نرمش و توجه به ساختار قلب٬ زیر بار وزنه ای سنگین می رود که نتیجه معلوم است. کسانی که صور آشکار و پنهان آنها بر هم منطبقند٬ حتی اگر دانش تخصصی بالایی هم ندارند با وجود مشکلات در آرامش زندگی می کنند.

هر نفسی که می خواهد به جهان خاکی بیاید٬ بر اساس درجه دانایی٬ پیکر و قالبش را طراحی و انتخاب می کند که این قالب در سیر تکامل تعریف و اندازه دارد و نمادهای دانایی پیشین در او دیده نمی شود. از دوره جنینی تا زمانی که بچه به دنیا می آید و در سالهای اول زندگی٬ ساختار مغز و نورون های آن در حال تکامل یافتن است و این تکامل یافتگی هم مستقیماً تحت تأثیر سیستم بیو شیمیایی و کمیّت و کیفیت مواد شبه افیونی ساخته شده در آن است که ریشه در مسائل مختلفی مثل ژنتیک و درجه تکامل یافتگی کرموزومها دارد. بطور کلّی چون این بنیادها در کودکان تا سن ۶ - ۵ سالگی به حدّاکثر تکامل نرسیده اند٬ یادآوری اتفاقات پیش از آن مشکل می شود و چون هیچ چیز نه فراموش می شود و نه از بین می رود و بطور مثال همه وقایع توسط یک دوربین فیلمبرداری که همیشه روشن است و قادر به ضبط همه چیز در هر مکانی می باشد ثبت می شود٬ دلیل عدم یادآوری اتفاقات و وقایع دوران خردسالی فقط مربوط به عدم تکامل یافتگی مغز در قدرت ثبت خاطرات به طور کلی می باشد.